وقتی جامعه فرو می‌پاشد، چگونه می‌توان امید را دوباره کاشت؟

تصور کنید دنیایی که در آن تغییرات اقلیمی، نابرابری اجتماعی و فروپاشی اقتصادی، دیگر خبرهای دوردست نیستند، بلکه واقعیت روزمره زندگی شما هستند. دیوارهای بلند، محله شما را از آشوب بیرون جدا کرده‌اند، اما هر روز این دیوارها کوتاه‌تر به نظر می‌رسند و شعله‌های آتش و خشونت به آن نزدیک‌تر می‌شوند. این دنیای لارن اولامینا، قهرمان جوان داستان ماست.

در این اپیزود، ما داستان تکان‌دهنده بقا و تولد دوباره را دنبال می‌کنیم. وقتی جامعه امن و کوچک لارن در آتش خشونت نابود می‌شود، او مجبور به سفری خطرناک در جاده‌های بی‌قانون کالیفرنیای آینده می‌شود. اما لارن تنها برای زنده ماندن تلاش نمی‌کند؛ او در ذهن خود، در حال پرورش بذرهای یک باور جدید است: «ارث‌بذر» (Earthseed)، فلسفه‌ای که بر یک حقیقت استوار است: تنها حقیقت پایدار، تغییر است و سرنوشت انسان، ریشه دواندن در میان ستارگان است.

در دورانی که آینده مبهم به نظر می‌رسد، این داستان سوالی اساسی را مطرح می‌کند: وقتی همه چیز از دست رفت، به چه چیزی چنگ می‌زنیم؟ این اپیزود روایتی از مقاومت، شجاعت و این باور است که حتی در تاریک‌ترین زمان‌ها، انسان قادر است با قدرت یک ایده، جامعه‌ای جدید بسازد و نوری برای خود و دیگران بیافریند. این سفری برای یافتن معنا در دل بی‌معنایی است.

این اپیزود، ادای دینی است به شاهکار پیشگویانه «اکتاویا باتلر»، رمان «تمثیل بذرکار»؛ داستانی که در سال ۱۹۹۳ نوشته شد اما امروز، بیش از هر زمان دیگری به ما و دنیای ما نزدیک است و راهی برای بقا و امید به ما نشان می‌دهد.